حزب؛ حکمرانی مردمی؛ اصیل‌ترین رقابت

سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان در نخستین کنگره ملی حزب تمدن نوین اسلامی

سال ها قبل خدمت حضرت علامه مصباح یزدی رسیدم و جمع بندی خودم را از وضع جامعه و راه برون رفت از این مشکلات عرض کردم. خواستم این راه و روشی که به ذهنم می‌رسد با یک استاد و با یک کسی که مرجعیت فکری دارد و اشراف دارند هم بر علوم انسانی هم بر معارف دینی، در میان گذاشته بشود. از ایشان استمزاج بشود، پرسیده بشود. جلسه طولانی‌ای شد ولی محور و موضوع جلسه این بود که ما برای ایجاد تغییر، زمینه‌سازی برای پیشرفت، حل مشکلات چه سیاسی، چه فرهنگی، چه در زمینه‌های متعدد مانند مسائل مهم اقتصادی که امروز مسئله اول هست، راهی جز تشکل یافتن نیروهای دلسوز کشور نداریم و جامعه اسلامی به خودی خود نمی‌تواند موثر باشد، در اداره کشور جز در بحران‌ها که مردم به صورت گروهی می‌آیند، مثل نه دی و اعلام حضور می‌کنند و برخی انتخابات‌ها که باز حضور پر شورشان معنادار هست، جز در سیل و زلزله که اتحادی شکل می‌گیرد و حرکتی مردمی انجام می‌گیرد، ما جای دیگری حضور تشکل یافته مردم، به ویژه نخبگان را نمی‌بینیم. خب من اینجوری خدمت ایشان عرض کردم که راه حل اساسی این است و ایشان به شدت این مطلب را تایید فرمودند.

 بحث در این باره شد که این تشکل‌ها چگونه باید باشند، که بتوانند افکار عمومی را نمایندگی بکنند، بتوانند سازماندهی بکنند نخبگان جامعه را، بتوانند حداکثری در گفتگوها به تفاهم برسند و الی آخر و ایشان برای من عجیب بود در آن جلسه خیلی حالت دردمندانه سخن می‌گفتند از اینکه چرا برخی نیروهای حزب‌الهی و انقلابی و مومن در واقع با اینکه ایمان دارند به خدا و مسئولیت های اجتماعی، در این زمینه یا پیش‌قدم نمی‌شوند یا اگر پیش‌قدم می‌شوند و در حرکتی جمعی قرار می‌گیرند، آداب لازم را رعایت نمی کنند. ایشان درد دل می‌کردند که حزب‌اللهی جماعت باید در زمینه کار جمعی سرآمد باشد. خب این تاییدی شد بر آنچه که می‌اندیشیدم و به همین دلیل در هر جایی تشکلی مومنانه برای کشور راه افتاده اگر از بنده دعوت کردند، بنده حضور پیدا کردم. حالا به سهم طلبگی اندک خودم اگر حضورم باعث تشویقی بوده یا حضورم باعث این بوده که مثلا صدایی به مردم برسد، دریغ نکردم. بدون اینکه من برای خودم نقش کنشگری سیاسی قائل باشم به این عنوان که بیایم در یک حزب خاصی فعال بشوم یا حزب راه بیندازم. شاید توانش را ندارم، شایدم ماموریت بنده نیست. یادم هست یک زمانی بارها در مقاطع مختلف دوستان به بنده فرمودند که شما بیا کمی هم به جای حرف زدن خودت وارد میدان بشو. بالاخره آشناهایی داری، خب به دلایلی بنده هیچ وقت این کار را نکردم. در اتاق تصمیم‌گیری هیچ یک از احزاب هم تا حالا نبودم. ولی در آغاز تشکیل جبهه پایداری حضور پیدا کردم، آن زمان از علامه مصباح هم در جلسه حضور داشتند. در همین تهران تشکیل شد و دیگر تشکل‌ها مثل جمنا در آغازش در تهران حضور پیدا کردم و خوشحال می‌شوم هر جمع مومنی دور همدیگر جمع می شوند، حتی در تشکل دیگری که به نام شریان اخیرا هست، چندین بار حضور پیدا کردم در میان جمعشان و خالصانه مطالبم را در میان گذاشتم. بحث این است که ما به چنین تشکل‌هایی نیازمندیم. حتی به وجود متعدد این تشکل‌ها چه بسا نیازمند باشیم و بعد به یک رقابت حقیقی بین این تشکل‌ها نیازمندیم. رقابت در اینکه این تشکل چگونه سخن برتر را در میان خود تشخیص می‌دهد و بالا می آورد، چگونه نخبگان را جمع می‌کند، چگونه قدرت ایجاد گفتگو دارد تا بعد ایجاد گفتمان در جامعه صورت بگیرد. ما واقعا نیازمند چنین موضوعی هستیم. سال‌هاست یا حداقل دو سه سال اخیر من از زمان دولت آقای رئیسی مکرر این را عرض می‌کردم که ما نیاز به مدیریت اختلاف نظر داریم. اختلاف نظر را باید به رسمیت بشناسیم. آن رسولی که به او امر شد که مشورت کند با مردم و آن قرآنی که وَاَمرُهُم شوری بَینَهُم فرمود، این یعنی زمینه اختلاف نظر، شورا یعنی محل گفتگو، محل تضارب آرا و شوراهای متعدد می‌توانند به گفتگوهای مختلف بپردازند تا رشد پیدا بکنند. یک بار مقام معظم رهبری به دولت آقای رئیسی فرمودند، فرمودند شما می‌روید میان مردم این خیلی خوب است، تقدیر کردند، فرمودند اما کافی نیست باید مردم را مشارکت‌شان را در اداره امور افزایش بدهیم. بعد فرمودند که مشارکت در تصمیم‌گیری. مردم بیایند در تصمیم‌گیری‌ها دخالت کنند. برشمردند، مورد دوم نظارت بر رفتار مدیران و سوم واسپاری اموری که مردم می‌توانند انجام بدهند به آنان، به جای اینکه دولت و حاکمیت این کارها را انجام بدهند، خب بعد فرمودند که مردم وقتی من می‌گویم، غرض اصلی‌ام نخبگان هستند. اگر در جامعه نخبگان، نخبه سیاسی، نخبه اجتماعی، نخبه فرهنگی، نخبه در هر زمینه‌ای دور هم جمع نشوند، مشاهیر همه کارهای آن‌ها را انجام می‌دهند. حالا ممکن است این مشاهیر بازیگر زمین ورزش باشد یا سینما یا تئاتر، اگر نخبگان نیایند این وضعیت پدید خواهد آمد. خب چرا تا حالا عقب افتاده؟ این کاری که مثل همچین حزبی که بنده فکر می‌کنم همان ساماندهی نخبگان است برای آن سه وجهی که برای افزایش مشارکت مردم مقام معظم رهبری بیان فرمودند. من حتی به آقای رئیس جمهور عزیز شهید رئیسی عرض کردم ببینید الان معاون فلان وزارتخانه شما اینجاست، به ایشان من می‌گویم که این کارها را بدهید دست مردم. ایشان قبول نمی‌کنند. مقابل خودشان ایشان گفتند: “خب ما خودمان دولت مردمی هستیم! خب دست خود ما هست دیگر! پس ما مگر جزو مردم نیستیم؟!” آقای رئیسی به ایشان نهیب زدند: “آقا ما دیگر الان آمدیم دولت. الان قصه مردم فرق می‌کند. مردمی بودن با خود مردم متفاوت است” و من عرض می‌کردم یعنی چالش داشتیم با برخی از افراد حتی در دولت آقای رئیسی که واقعا دولت مردمی بود و دیدگاه‌های روشنی داشتند آقای رئیسی درباره هر چه مردمی سازی حکمرانی ولی دیگران مقاومت می‌کردند. بنده گزارشی از مقاومت را از میان برخی از همکاران ایشان دادم که هیچ قصد و غرضی هم نبود، صورت‌بندی نشده بود، مدل نداشتند که مثلا چکار باید بکنیم تا مردمی بشویم. بحث سر مسائل فنی‌تر بود. چون واقعا تولید دانش در این زمینه کم صورت گرفته و ایشان متاثر شدند. با یک جمعی کار کردیم روی این موضوع و رفتیم خدمت ایشان و گزارشی داده شد. همان ماه آخر ایشان یکی دو تا دیدار هفته قبل از شهادتشان را اختصاص دادند به حرکت‌های مردمی برای بهبود وضع اقتصاد. رفتند آن مکان‌ها را بازدید کردند. ای کاش این دولت ادامه پیدا می‌کرد. با آن روشن‌بینی که آقای رئیسی داشتند برای کاستن بروکراسی و تقویت حکمرانی مردمی. به هر حال حالا یک رئیس‌جمهور خیلی شما را درک بکند، حرف نخبگان را درک بکند، باز به نظر من چاره کار نخواهد بود. باید یک مطالبه‌ای تبدیل بشود به گفتمان عمومی جامعه تا همراهی همه مسئولان شکل بگیرد. سیصد هزار مدیر میانی به این سادگی از هیچ دولتی تبعیت نمی‌کنند و جامعه‌سازی فقط این نیست که دولت و چند نفر مسئول برجسته تعیین بشوند. آخرین نکته را عرض بکنم که حالا ضمن عرایض خودم، دارم فوائدی را که تصور می‌کنم برای چنین جمعی هست، تقدیم می‌کنم.  سند پنجاه ساله پیشرفت می‌خواست نوشته بشود، مقام معظم رهبری به عنوان راس این حاکمیت اسلامی دست به سوی اندیشمندان حوزه و دانشگاه دراز کردند، فرمودند همه باید بیایند مشارکت بکنند، خب شما می‌دانید نه در حوزه، نه در دانشگاه به این سادگی تولید سند برای اداره کشور نمی‌شود کرد. گاهی احزاب همین نقش واسطه را دارند که بتوانند این اندیشه‌ها را سامان بدهند. بعضی از اوقات ما اندیشمندان اقتصادی را می‌بینیم، می‌نشینند نظر می‌دهند در فضای دانشگاه. انگار از کتابخانه تا حالا بیرون نیامده‌اند، توجه ندارند، ما دشمن داریم، ما چه رقبایی داریم که یارانه دریافت می‌کنند از استکبار جهانی. ما اصلا ممکن است معنای پول برایمان فرق بکند، معنای بانک اصلا ممکن است برای ما فرق بکند، یک کم بیاییم واقع‌بین باشیم. این واقع‌بینی‌ها را یک تشکل مردمی مثل حزب می‌تواند صورت بدهد. خب وظایف خیلی زیادی را در یک حکمرانی مردمی که حکمرانی اصیل اسلامی است، می توانند به عهده بگیرند، جایگاه‌هایی مثل حزب. نکته آخری که شاید گرانیگاه عرض بنده باشد، چرا تاکنون شکل نگرفته این تشکل‌های مردمی و نخبگانی و این احزابی که بتوانند این رسالت ها را به عهده بگیرند؟ به نظر من به دلیل واقعه شوم دوقطبی که بی‌تردید نقشه صهیونیست‌ها بود در این کشور و چند دهه این کشور را اسیر کرده و الان سایه شومش کم شده. دوقطبی کردن کشور از نظر سیاسی کار غلطی بود، واقع‌بینانه هم نبود و معلوم بود از اول این یک نوع دیکتاتوری روانی است برای به حاشیه راندن نخبگان. چون برخی نخبگان را می‌آوردند در این طبقه بندی. خب بسیاری از نخبگان هم اهل این نیستند که بروند در این دو قطبی‌ها قرار بگیرند، خود به خود سانسور و ساکت می‌شدند، می‌گفتند ما الان یک حرفی بزنیم می‌گویند تو آن طرفی شدی، تو خلاف ما شدی، با انتقاد کشور داشت دچار خفقان می‌شد. در اثر سلطه‌ی شوم دو قطبی تا می‌آمدی انتقاد بکنی، می‌گفت نه این طرف ماست، قطب ما ضعیف می‌شود. در دو قطبی می‌دانید همه چی در طرف ما خیر مطلق است و همه چیز در طرف مقابل شر مطلق  است. این خیلی زشت است برای جامعه ایرانی و چقدر بد بود. متاسفانه کسانی که دوقطبی سازی کردند، دو تا تخصص داشتند، هم تخصص دو قطبی‌سازی داشتند، هم ژورنالیست‌های قوی بودند، این‌ها دست به دست هم دادند و فضایی شد. هنوزم که هنوز است، بعضی‌ها از این ادبیات مندرس استعمارزده استفاده می‌کنند. الان من می‌ترسم همین تشکل پس‌فردا بعضی از این بی‌سوادهای عرصه سیاسی بگویند یک تشکل اصولگرایی است یا مثلا این تشکل، تشکل اصلاحطلبی است. یه عده‌ای نام خودشان را یک جبهه گذاشتند، نام بقیه را جبهه دیگری گذاشتند و بعد دوقطبی درست کردند. متاسفانه بسیاری از افراد مذهبی و انقلابی ما هم درک صحیحی از شوم بودن و شر بودن دو قطبی ندارند. می گویند چه اشکال دارد می‌رویم در میدان مبارزه می‌کنیم، حرف حق می زنیم. شاید چهار سال قبل از اینکه آقای رئیسی بیایند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند، بنده نیم ساعتی با ایشان صحبت کردم. گفتم شما ظرفیت رای آوری دارید. حالا اداره کشور یک بحث دیگریست، من به آن کاری ندارم، ایشان می‌گفت چرا به من می‌گویی من ورود کنم در انتخابات ریاست جمهوری؟ گفتم به دلیل اینکه شما را به این سادگی‌ها نمی‌شود در این دو قطبی‌ها تعریف کرد و شما قاضی بودید و در امر قضاوت خارج بودید از این گروه بندی‌ها، بیایید بلکه این فضا تلطیف بشود و انصافا هم در دوره خودشان این کار را کردند. رئیس جمهور جدید هم تنزه جستند از اینکه بخواهند متعلق به یک قطب خاصی باشند. در دولت هم کم و بیش معلوم است و در این انتخابات ریاست جمهوری اخیر هم خوشبختانه همه گفتند این انتخابات چند قطبی شده. یعنی پس فضای سیاسی کشور دارد می‌رود به سمت چند قطبی و این خیلی خوب است و این خیلی مبارک است. بنده روزی اگر دعوت داشته باشم به عنوان یک طلبه‌ای که گفتگوهای اجتماعی سیاسی هم دارم، در چند گروه از گروه‌های دلسوز این مملکت که توانستند در کنار خودشان نخبگانی را سازماندهی بکنند، حتما هم حضور پیدا خواهم کرد، هم استفاده خواهم کرد، هم اگر بتوانم درباره شیوه گفت وگو و بسط اندیشه سیاسی در جامعه عرضی داشته باشم به آن‌ها خواهم گفت. چون آن‌ها بالاخره تصمیم گرفتند نخبگان سیاسی جامعه باشند. این دو قطبی یکی از آثار سوء که داشت این بود که سیاست در کشور به صورت باندی اداره می‌شد، خب این خوب نیست برای کشوری مثل ما که یک باندی این طرف باشند، یک باندی آن طرف باشند، بعد می بینید بعضی از دعواها زرگری بوده آن بالا. بعضی از اختلاف‌ها هم که اصلا مهم نبود، پس بقیه مردم چه می‌شوند و اختلاف نظرها؟ اختلاف نظرها به محاق برده می‌شد. ولی الان الحمدالله وجود همین جریان که بنده را به شوق آورد، نشان دهنده این است که در کشور ما ظرفیت‌های سیاسی فراوان هست برای ساماندهی نخبگان و این ظرفیت‌ها باید خودش را نشان بدهد و این ظرفیت‌ها باید به صورت متعدد و متکثر ایجاد بشود. تکثر زیادی احزاب را ما چیز بدی نمی‌دانیم. تکثر زیادی احزاب بد نیست. تا اینکه احزاب بتوانند مخاطبین بیشتری جمع بکنند و ساماندهی بکنند و قدرت گفتگوی بیشتری داشته باشند. این خیلی مهم است و خوب است در این زمینه رقابت کنند. بنده رقابت سیاسی را زیاد مطلوب نمی‌دانم به معنای مخصوصا غربی کلمه که گاهی در کشور ما هم اتفاق می‌افتد، با تخریب و ژست‌های اپوزیسیون گرفتن همراه است. اصلا رقابت برای گرفتن پست‌ها چیز صحیحی نیست. اما رقابت برای همگرا کردن نخبگان جامعه این رقابت بسیار اصیلی است، رقابت برای پخته‌تر سخن گفتن، برای راه‌حل‌های مسئله، رقابت برای جامعیت بیشتر داشتن در یک حزب، این‌ها اصیل‌ترین رقابت‌هاست.

 در حوزه علمیه سال‌هاست این رقابت وجود دارد، فقها یک رقابت ناگفته دارند سر اعلمیت. آخر سر هم از بین مدرسین چند نفر اعلم تشخیص می‌دهند. هیچ تنشی هم در جامعه ایجاد نمی‌کند. الان در یک صف که مردم نشستند، یکی مقلد این مرجع تقلید، یکی مقلد آن مرجع تقلید، نه کُری برای هم می‌خوانند، نه تیکه می‌اندازند. ما باید به اینجا برسیم و چقدر انصافا آزاد است. هیچ سازمانی در حوزه نیست که به کسی بگوید تو شاگرد زیاد نگیر، تو درس زیاد نده، آزاد آزاد. خود به خود بعد از ده سال، بیست سال، سی سال آن کسی که توانمندتر است، خودش را نشان می‌دهد، خیلی زیباست. این صحنه‌ای که ما در انتخاب مرجع اعلم بین مردم و نخبگان و مراجع می بینیم، یک امر بسیار طبیعی با اصالت‌هایی مثل اعلمیت و برخی اموری که ساده هم نمی‌شود آنها را بیان کرد. یک همچین رقابتی واقعا ما در جامعه‌مان نیاز داریم. رقابتی که شامل تخریب نیست. من امیدوارم این جمع بتوانند موفق بشوند. با برخی دوستانی که این جمع را راه انداختند کم و بیش آشنایی دارم. جسارت همه‌شان را می‌ستایم و دلسوزی‌شان و دلسوزی همه شما که اهتمام کردید، خود اصل این جلسه، ارزشمندی جمع شما و ارزشمندی این حرکت را دارد نشان می‌دهد. واقعا قابل تقدیر هست و ما آینده سیاسی بسیار بهتری خواهیم داشت با این گونه حرکت‌ها و مطمئنا دلسوزان نظام اعم از سیاسیون قدیم تا مسئولین جدید هم استقبال خواهند کرد. شما بهترین مشاور برای هر دولتی خواهید بود و بهترین ناظر از طرف مردم خواهید بود. ما الان نمی‌دانیم که ما به عنوان مردم عادی الان یک اتفاق اقتصادی‌ای که این گوشه یا آن گوشه می افتد، بالاخره خوب است یا نیست. اینقدر تخصصی شده و مسائل پیچیده ولی یک جمعی مثل شما بگوید این حرکت خوب نیست، این خیلی ارزشمند است. نمی شود در این جور امور مثلا همه کارها را سپرد به مجلس شورای اسلامی مثلا با توجه به همه شرایطی که هست. عذرخواهی می‌کنم والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

 حکمران- شماره۱۱

 

 

اسماء اسدی پور، دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت

سخنرانی حجت الاسلام حسین مهدیزاده در نخستین کنگره ملی حزب تمدن نوین اسلامی

این یک سایت آزمایشی است
ساخت با دیجیتس
آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
زمان بازگشایی قفل : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟