باید بین حفظ ابهام برای جلوگیری از تحریک بیشتر دشمن و اعلام واقعیت برای حفظ اعتبار نظام تعادل برقرار کنیم
صریحترین اظهار نظر در خصوص امکان حمله رژیم صهیونیستی به ایران با فاصلهای کوتاه از این رویداد، متعلق به دکتر فواد ایزدی استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه تهران و تحلیلگر ارشد مسائل بینالمللی است، کسی که سالها با مواضع منتقدانهاش نسبت به غرب و حامیان داخلی آنها شناخته میشود. حالا اما در روزهایی که خیلیها نگران شکنندگی توقف درگیریها هستند با وی در خصوص چالشهای پیش رو و چگونگی اقدامات ایران به گفتگو نشستیم.
حکمران: به نظر میرسد پیامدهای جنگ ایران و رژیم صهیونیستی و همچنین حمله آمریکا به ایران تداوم دارد و اولین نشانهی آن، تصویب قانون تعلیق همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی توسط مجلس است. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز دیروز این اقدام را غیرقابل قبول دانست و تأکید کرد که ایران باید بدون هیچ تأخیری همکاری کامل خود با آژانس را از سر بگیرد. به نظر میرسد آنچه دموکراتهای آمریکا همواره هشدار میدادند، در حال وقوع است اینکه حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران، دسترسی آژانس به اطلاعات هستهای ایران را قطع میکند. از طرفی، این موضوع برای ایران نیز چندان بد نیست، زیرا اطلاعات هستهای کشور دیگر از طریق آژانس به اسرائیل منتقل نمیشود. نظر شما در این باره چیست؟
در مورد نامگذاری این جنگ باید دقت کرد. برخی ترجیح میدهند از عبارت «جنگ دوازدهروزه» استفاده کنند، اما این عبارت عاملیت را نادیده میگیرد. در واقع این آمریکا و رژیم صهیونیستی بودند که جنگ را در میانه مذاکرات به ایران تحمیل کردند. بنابراین عبارت دقیقتر «جنگ تحمیلی آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران» است، مشابه آنچه در مورد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به کار میبردیم. این نامگذاری اهمیت زیادی دارد. با اینکه چند روز از آتشبس میگذرد، هنوز در داخل کشور درباره چگونگی شروع جنگ و مسئولیت آن اجماعی وجود ندارد و اگر به این موضوع توجه نشود، در آینده با مشکلاتی مواجه خواهیم شد. در مورد معاهده NPT هم باید گفت عضویت در آن یک تعهد اختیاری است و کشورها فقط زمانی به معاهدات بینالمللی میپیوندند که منافعی برایشان داشته باشد. تجربه پنجاه ساله نشان داده این معاهده نه تنها سودی نداشته، بلکه ضررهایی هم داشته است. به عنوان نمونه، برخی از مأموران آژانس که برای بررسی تعهدات ایران به کشورمان آمدند، در واقع نقش جاسوس را ایفا میکردند که این مسئله امروز ثابت شده است.
شما میدانید افرادی که در آژانس کار میکنند همگی بدون استثنا در سایتی در ایالت نیومکزیکوی آمریکا آموزش میبینند. بین آمریکا و آژانس قراردادی وجود دارد که بر اساس آن تمامی کارکنان آژانس باید در آنجا دورههای آموزشی را بگذرانند. حال سوال اینجاست که چند درصد از این افراد پس از آموزش جذب نهادهای اطلاعاتی آمریکا میشوند. افرادی که به عنوان ناظر یا بازرس به کشورها میآیند، حتی رئیس آژانس و سایر مسئولان ارشد، همگی باید دورههای آموزشی خاصی را در آمریکا طی کنند. بخشی از این آموزشها در ایالت نیومکزیکو انجام میشود و این روند سالهاست که ادامه دارد. نکته قابل توجه این است که حتی دبیرکل آژانس یا سایر مسئولان ارشد بدون موافقت آمریکا به پست خود منصوب نمیشوند. ساختار شورای حکام آژانس به گونهای طراحی شده که کشورهای غربی و متحدان آنها همیشه اکثریت را در اختیار داشته باشند. این افراد همگی تأییدشده هستند و حداقل شرط تصدی مسئولیت در آژانس، تأیید آمریکاست. بنابراین عضویت در این نهاد نه تنها هیچ سودی برای ما نداشته، بلکه ضررهای زیادی نیز به همراه داشته است. در طول این سالها مشخص شده که برخی از مأموران آژانس در واقع جاسوس آمریکا یا اسرائیل بودهاند.
در مورد تفاوت همکاری با آژانس و عضویت در معاهده NPT باید گفت ایران هنوز از NPT خارج نشده، اما همکاری خود با آژانس را تعلیق کرده است. برای درک این موضوع باید به تاریخچه NPT برگردیم. در دهه ۱۹۶۰ و حتی پیش از آن، آمریکا و قدرتهای هستهای به این نتیجه رسیدند که اگر سایر کشورها نیز به سلاح هستهای دست یابند، مزیت انحصاری آنها از بین خواهد رفت. بنابراین پروژهای به نام «اتم برای صلح» طراحی کردند. ایده این بود که کشورهایی که سلاح هستهای نساختهاند، در ازای خودداری از ساخت آن، فناوری هستهای صلحآمیز را به صورت رایگان دریافت کنند. این طرح به ظاهر نوعی تشویق برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای بود، اما در واقع هدف اصلی جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای و حفظ انحصار قدرتهای بزرگ بود. این پروژه در نهایت به معاهده NPT تبدیل شد که در آن کشورهای دارای سلاح هستهای متعهد شدند به تدریج زرادخانههای خود را کاهش دهند و کشورهای فاقد سلاح هستهای نیز حق دسترسی به فناوری هستهای صلحآمیز را پیدا کردند.
بر اساس ماده۴ NPT، کشورها حق دارند برای مقاصد صلحآمیز به غنیسازی و تولید انرژی هستهای بپردازند و این معاهده هیچ محدودیتی در مورد درصد غنیسازی یا سطح فعالیتهای هستهای صلحآمیز تعیین نکرده است. ایران نیز به این معاهده پیوست و عضو آن شد. سازمان ملل متحد برای نظارت بر اجرای NPT، نهادی به نام آژانس بینالمللی انرژی اتمی را ایجاد کرد که وظیفه آن نظارت بر فعالیتهای هستهای کشورهای عضو و اطمینان از عدم انحراف این فعالیتها به سمت ساخت سلاح بود. در تئوری، آژانس باید مانند سایر نهادهای سازمان ملل کاملاً بیطرف و فنی عمل کند، اما در عمل اینگونه نبوده است. با توجه به این پیشینه مشخص میشود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی نه تنها یک نهاد بیطرف نیست، بلکه تحت نفوذ قدرتهای بزرگ به ویژه آمریکا عمل میکند. تعلیق همکاری ایران با آژانس میتواند اقدامی در جهت حفظ امنیت و منافع ملی باشد، چرا که سالها تجربه نشان داده این همکاری بیشتر به ضرر ایران تمام شده است. از همان ابتدا، کل این طرح توسط کشورهای غربی طراحی شده بود. همانطور که اشاره کردم، ترکیب اعضای آژانس به گونهای است که کشورهای غربی و متحدان آنها اکثریت را در اختیار دارند. در عمل، این ساختار به ابزاری برای اعمال نفوذ غرب علیه کشورهایی که با آنها اختلاف دارند مانند ایران تبدیل شده است.
بودجه آژانس حدود ۳۵ میلیون دلار است که ۲۲ میلیون دلار آن صرف بازرسیهای ایران میشود. ایران بیشترین بازرسیها و جاسوسیها را تجربه کرده است، چرا که بازرسانی که از کشورهای مختلف میآیند، اغلب تحت نفوذ هستند. در جلسه کنگره آمریکا چند ماه پیش، مسئول میز ایران در سیا به صراحت اعلام کرد که بزرگترین مشکل برای حمله به سایتهای هستهای ایران، کاهش اطلاعات آنها در پی خروج ایران از برخی تعهدات برجامی است. ایران پیش از این نه تنها تعهدات پادمانی NPT را اجرا میکرد، بلکه پروتکل الحاقی و حتی تعهدات فراتر از آن در چارچوب برجام را نیز انجام میداد. اما پس از خروج آمریکا از برجام، دولت روحانی مجبور شد برخی از این تعهدات را کاهش دهد. نکته کلیدی درباره NPT این است که اگرچه ماده ۴ آن حق غنیسازی برای مقاصد صلحآمیز را به رسمیت میشناسد، اما در عمل کشورهای غربی همواره سعی کردهاند این حق را محدود کنند. از سوی دیگر، ماده ۱۰ این معاهده راه خروج را برای کشورها باز گذاشته است، زیرا بدون چنین بندی، هیچ کشوری حاضر به پذیرش تعهدات دائمی نمیشد. اکنون با توجه به اینکه عضویت در NPT نه تنها سودی برای ایران نداشته، بلکه ضررهای قابل توجهی نیز به همراه آورده، مجلس تصمیم گرفته همکاری با آژانس را تعلیق کند، نه اینکه کاملاً از NPT خارج شود. این تصمیم با اکثریت قاطع آراء به تصویب رسید و تنها دو نماینده با آن مخالفت کردند.نتیجه عملی این تصمیم، توقف دسترسی جاسوسان به اطلاعات هستهای ایران است. جالب اینکه حتی پس از حمله به تاسیسات هستهای ایران، رئیس آژانس در مصاحبه با شبکههایی مانند الجزیره، سیانان و بیبیسی تأکید کرد که با وجود تمام بازرسیها، هیچ شاهدی دال بر برنامه ساخت سلاح هستهای در ایران پیدا نکردهاند. این در حالی است که پیش از حمله، قطعنامهای علیه ایران صادر کرده بودند، اما حتی در آن قطعنامه نیز ادعایی درباره برنامه ساخت سلاح مطرح نشده بود.
حکمران: ریشههای این ادعاها به کجا برمیگردد؟
این موضوع به داستانی مربوط میشود که تحت عنوان «پیامدی» (PMD) قبل از برجام مطرح بود. در آن زمان، برخی در نشستهای مختلف ادعا میکردند که احتمالاً در ایران دههها پیش اتفاقی افتاده که نباید میافتاد. قرار بود با برجام این پروندههای قدیمی که ماهیت آنها مشخص نبود، بسته شود. یکی از ادعاهای طرفداران برجام این بود که میگفتند: «ببینید، ما پرونده PMD را بستیم.» اما ما در آن زمان هشدار میدادیم که آنها پرونده را نبستهاند، بلکه نیمهباز گذاشتهاند تا در فرصت مناسب بتوانند دوباره آن را باز کنند. متأسفانه تحلیل ما درست از آب درآمد و آنها دوباره این پروندهها را باز کردند، ادعاهای جدید مطرح نمودند و در نهایت این بهانهای شد برای تصویب قطعنامه علیه ایران. نکته مهم اینجاست که قطعنامه صادرشده حتی نگفته بود به ایران حمله شود. بر اساس روال قانونی، ابتدا باید قطعنامه صادر میشد، سپس به شورای امنیت ارائه میگردید و اگر شورای امنیت تشخیص میداد که خطری برای صلح جهانی وجود دارد، آنگاه طبق بند ۴۲ فصل هفتم منشور سازمان ملل اقدام میشد. اما آنها از قطعنامهای که هنوز به شورای امنیت ارائه نشده بود سوءاستفاده کردند.
جالب اینجاست که آژانس تاکنون دهها گزارش درباره ایران منتشر کرده، اما هیچگاه نگفته است که ایران حتی یک گرم اورانیوم را به سمت ساخت سلاح منحرف کرده است. حتی در گزارشهای اخیر هم تأکید شده که ایران برنامه ساخت سلاح هستهای ندارد. این نظر تنها نظر ایران نیست، بلکه اجماع نهادهای اطلاعاتی آمریکا هم هست. در ماه مارس (سه چهار ماه پیش)، رئیس نهادهای اطلاعاتی آمریکا در سنا شهادت داد که: ۱) ایران بمب هستهای ندارد، ۲) برنامه ساخت بمب هستهای ندارد، ۳) مسئولان ایرانی تصمیمی برای ساخت بمب هستهای نگرفتهاند.
حتی به ترامپ هم گفته شد: «چرا به ایران حمله کردی در حالی که گزارشهای اطلاعاتی خودت تأیید میکند ایران برنامه ساخت سلاح نداشته؟». اخیراً نیز سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته: «ایران تنها کشوری بود که بدون داشتن سلاح هستهای، اورانیوم تا ۶۰ درصد غنیسازی میکرد.» در پاسخ باید گفت که ظاهراً آنها NPT را نخواندهاند، چون در این معاهده هیچ محدودیتی برای درصد غنیسازی مشخص نشده است.
نکته کلیدی اینجاست که قبل از مذاکرات، ما اعلام کرده بودیم که قصد داریم غنیسازی تا ۳.۶۷ درصد داشته باشیم. هیچ کارشناسی چه در آمریکا، چه خارج از آمریکا و چه در آژانس نمیتواند ادعا کند که با غنیسازی ۳.۶۷ درصد میتوان بمب اتم ساخت. این بحثها نشان میدهد که مسئله هستهای ایران برای غرب دغدغه اصلی نیست، چون اگر بود از برجام خارج نمیشدند. برجام بهترین توافقی بود که مطمئن میشد ایران هرگز نتواند بمب اتمی بسازد نه در ده سال، نه در بیست سال و نه در سی سال آینده.
حکمران: برخی میپرسند که آیا ساخت بمب هستهای خلاف قانون است؟ در واقع هیچ قانون بینالمللی وجود ندارد که کشورها را از ساخت بمب هستهای منع کند. فقط اگر کشوری عضو NPT باشد، تعهد داده که نسازد. اما اسرائیل که عضو NPT نیست و حدود ۲۰۰ کلاهک هستهای دارد، چرا مورد بازخواست قرار نمیگیرد؟
پاسخ واضح است، ما همکاری خود با آژانس را به حالت تعلیق درآوردیم چون آژانس تبدیل به بستری برای حمله به ایران شده است. امروز حتی در تهران هم بازرسان آژانس حضور دارند. این واقعیتها نشان میدهد تصمیم ایران برای تعلیق همکاری با آژانس کاملاً منطقی و در راستای حفظ منافع ملی است. مورد جالبی درباره آقای گرت پورتر، پژوهشگر و نویسنده آمریکایی وجود دارد. چند سال پیش از او برای سفر به ایران دعوت کرده بودیم. ایشان کتابی با عنوان « بحران ساختگی» درباره برنامه هستهای صلحآمیز ایران نوشته بود. در یکی از وعدههای صبحانه، خانمی به ما پیوست و گفت: «من کتاب شما را میخوانم آقای پورتر.» سپس از کیفش کتابی را درآورد که آقای پورتر نوشته بود. جالب اینجا بود که این خانم خود را بازرس آژانس معرفی کرد. با لهجهاش مشخص بود اروپایی است ، احتمالاً فرانسوی یا انگلیسی. این نشان میدهد که حتی امروز هم بازرسان آژانس در هتلهای تهران حضور دارند. البته نه همه آنها جاسوس هستند، اما قطعاً درصد قابل توجهی چنین وضعیتی دارند.
ایران سالها با آژانس همکاری کرد، به تمام بازرسیها پاسخ داد و پروندهها را توضیح داد. اما در نهایت، همین آژانس بستری برای حمله به ایران فراهم کرد. طبق قوانین آژانس، اگر به سایتی که تحت بازرسی است حمله شود، دبیرکل باید فوراً جلسه اضطراری شورای امنیت را درخواست کند. اما در مورد ایران چنین اتفاقی نیفتاد. حتی رئیس آژانس پس از بازرسیها اعلام کرد که هیچ نشانهای از برنامه ساخت سلاح هستهای در ایران نیافته است، اما باز هم اصرار دارد که باید بازرسیها ادامه یابد. سؤال اینجاست که چرا؟ پاسخ روشن است ، آنها میخواهند میزان خسارات وارده به برنامه هستهای ایران را ارزیابی کنند تا برای عملیات بعدی برنامهریزی نمایند.
حکمران: در مورد نگرانی برخی درباره خروج از NPT، مانند اظهارات برخی اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس که معتقد بودند این کار ممکن است چین و روسیه را علیه ما تحریک کند چه نظری دارید؟
تصمیم ایران برای تعلیق همکاری با آژانس کاملاً حسابشده است. ما آنقدر سادهلوح نیستیم که برخی فکر میکنند. این تصمیم مسئولان کشور است که ابتدا تعلیق را انتخاب کردهاند و در آینده ممکن است به خروج کامل بیانجامد. نکته کلیدی این است که حداقل در مرحله فعلی، این تعلیق باعث شده آنها نتوانند به راحتی به برنامه هستهای ایران دسترسی داشته باشند. اینکه در آینده چه تصمیمی گرفته شود، به ارزیابی شرایط و مصلحت کشور بستگی دارد.
میخواهم این نکته را یادآوری کنم که چین و روسیه به ایران کمک کردهاند. چین نفت ایران را میخرد و روسیه نیز اقدامات دیگری انجام داده است. با این حال، ایران شعار «نه شرقی، نه غربی» را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داده است. برخی این موضوع را درست متوجه نشدهاند و تصور میکنند که انعقاد قراردادهای اقتصادی با چین و روسیه، خلاف این شعار است. در حالی که رفت و آمدهای تجاری و تعهدات اقتصادی، زمانی خلاف این شعار محسوب میشوند که به سلطه منجر شوند.
سلطه یعنی اینکه یک کشور در سیاست خارجی خود، خود تصمیم نگیرد. برخی گفتند اگر از NPT خارج شویم چین و روسیه بر علیه ما می شوند و ایران نیز به حرف آنها گوش میدهد، این به چه معناست؟ این یعنی ما تحت نفوذ آنها هستیم. ایران تنها در صورتی به حرف آنها گوش میدهد که منافع ملیاش ایجاب کند. حمایت چین و روسیه در مجامع بینالمللی، مانند رای ممتنع یا حق وتو، وظیفه آنهاست . سیاست ایران در تهران تعیین میشود، نه پکن و مسکو.
حکمران: برخی معتقدند اگر اجماعی علیه ایران شکل بگیرد و کشورهایی مانند آلمان، فرانسه، چین و روسیه نیز ایران را محکوم کنند، این وضعیت به نفع ایران نخواهد بود. نگرانی افرادی که از تشکیل اجماع علیه ایران صحبت میکنند، به دلیل صدور قطعنامهها در گذشته است. آیا نباید از تکرار چنین فضایی جلوگیری کرد؟
آمریکا به سرعت به دنبال تجزیه ایران است. آیا تجزیه ایران به نفع روسیه است؟ خیر. زیرا با تجزیه ایران به شش کشور، دو یا چند کشور از آنها با غرب همراه خواهند شد. تولد این کشورها به دلیل جنگ آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران است و این سرزمینهای تجزیه شده، بستری برای تکرار سناریوی اوکراین در مرزهای جنوبی روسیه خواهد شد. اوکراین بستری برای فشار بر روسیه و شروع جنگ شد و اکنون روسیه درگیر آن است. مقامات روس اگر دقت کنند، متوجه خواهند شد که حمله به ایران، اگر موفقیتآمیز باشد، به ضرر روسیه نیز تمام خواهد شد. چین در حال حاضر ۳۵ درصد از منابع انرژی خود را از خلیج فارس تامین میکند. اگر آمریکا بتواند سلطه خود را در منطقه کامل کند، فشار قابل توجهی بر چین و حوزه انرژی آن وارد خواهد کرد.
در حال حاضر، آمریکا اجازه تعاملات نفتی عربستان با چین را میدهد، زیرا اگر این اجازه را ندهد، چین نفت بیشتری از ایران خواهد خرید که به نفع آمریکا نیست. این وضعیت به نفع عربستان و اسرائیل است. اما زمانی که ایران تجزیه شود و دیگر ایران نباشد، سلطه آمریکا کامل خواهد شد و دیگر به عربستان یا هیچ کشوری اجازه تعامل با چین را نخواهد داد.
مقامات چینی این را میفهمند. خرید نفت از ایران صرفاً به دلیل نیاز نیست، بلکه بخشی از درک آنها از این معادلات است. برخی معتقدند پس از ایران، نوبت به چین خواهد رسید. اگر آمریکا در ایران موفق شود، فشار بیشتری بر روسیه وارد خواهد کرد و فضایی برای این کار ایجاد خواهد شد. بنابراین، به نفع این کشورها نیست که طراحیهای آمریکا علیه ایران به ثمر بنشیند.
حکمران:: آقای دکتر، بعد از اینکه ایران اعلام کرد که قانون تعلیق همکاری را ابلاغ کرده آلمان اعلام کرد که این اقدام، علامتی فاجعهبار است. همچنین رئیسجمهور و وزیر امور خارجه اسرائیل گفتند که الان وقت فعال کردن مکانیسم ماشه است. حالا سوال اینجاست این مکانیسم ماشه که بالای سر ماست، دقیقاً چه بلایی سر ما میآورد؟ اگر فعال شود چه اتفاقی میافتد؟ آیا واقعاً فاجعه است؟
این مکانیسمی بود که میشد وجود نداشته باشد، اما متأسفانه در برجام گنجانده شد. مشکل اصلی، دولت آقای روحانی بود آنها معتقد بودند هر توافقی بهتر از عدم توافق است. حالا شما خودتان را جای آمریکا بگذارید، وقتی طرف مقابل بگوید «هر توافقی بهتر از عدم توافق»، یعنی هرچه پیشنهاد کنیم، امضا میکنند. من در تاریخ بشر ندیدهام که شما توافقی را امضا کنید و بعد اگر طرف مقابل نقض کرد، شما بهطور خودکار مقصر شناخته شوید! این از آن معجزات است! بعضی از دوستان میگفتند باید زبان دنیا را بفهمیم، اما در نهایت همین دیدگاه مشکلاتی برای کشور ایجاد کرد. من هنوز هم معتقدم که این رویکرد خوبی نبود. تحریمهای بانکی و نفتی که اقتصاد کشور را تحت فشار گذاشت، عملاً توسط سازمان ملل اعمال نشده بود، اما با بازگشت تحریمها، وضعیت بدتر شد. برجام کاری که کرد، این بود که تحریمهای قبلی را گلچین کرد چیزهایی که میخواست نگه داشت و بقیه را برداشت. حالا اگر مکانیسم ماشه فعال شود، همه آن تحریمها برمیگردد.
با خروج آمریکا از برجام، تحریمهای آنها عملاً برگشت، هرچند از ابتدا هم بهصورت کامل تعلیق نشده بود. اما تحریمهای سازمان ملل هنوز برنگشتهاند. حالا باید کار دیپلماتیک انجام شود. کشورهایی که عضو شورای امنیت هستند مثل چین و روسیه (که عضو دائم هستند) یا کشورهایی مثل پاکستان و الجزایر (که عضو غیردائم هستند) باید مورد توجه قرار گیرند. دیپلماتهای ما در این کشورها باید فعال شوند. البته درباره آمریکا و برخی دیگر، تکلیف مشخص است، اما بقیه نیاز به مذاکره دارند.
حکمران: به نظر میرسد طرف غربی میخواهد مکانیسم ماشه را فعال کند. اگر این اتفاق بیفتد، بعد چه میشود؟ آنها اعلام میکنند که مکانیسم ماشه را فعال کردهاند و بعد…؟
در برجام یک فرآیند مشخص وجود دارد که در شورای امنیت سازمان ملل باید درباره آن بحث و اختلاف نظر ایجاد شود. کشورهایی مانند روسیه، چین و برخی دیگر مثل پاکستان باید در این زمینه موضع گیری کنند و بیانیه صادر نمایند، مشابه اتفاقی که پیشتر در آژانس بینالمللی انرژی اتمی رخ داد. پس از حمله به تأسیسات هستهای ایران، گروهی از کشورها بیانیههایی در این رابطه منتشر کردند. حال کشورهایی که روابط نزدیکتری با ایران دارند باید اعلام کنند که مکانیسم ماشه نباید فعال شود.
دلایل متعددی برای عدم فعال سازی این مکانیسم وجود دارد. اولاً آمریکا که از برجام خارج شده است. ثانیاً کشورهای اروپایی اگرچه رسماً از برجام خارج نشدهاند، اما در عمل به تعهدات خود پایبند نبودهاند. ثالثاً حمله به تأسیسات هستهای ایران نه تنها نقض قوانین آژانس بینالمللی انرژی اتمی محسوب میشود، بلکه مغایر با منشور سازمان ملل نیز هست. نکته مهم اینجاست که شورای امنیت هیچگاه مجوزی برای چنین حملهای به ایران صادر نکرده بود، بنابراین این اقدام کاملاً غیرقانونی بوده است. این کشورها میتوانند با استناد به این دلایل اعلام کنند که مکانیسم ماشه اساساً نباید فعال شود. در واقع شرایط به گونهای است که امکان دارد این مکانیسم اصلاً به کار گرفته نشود. در این میان، نقش چین و روسیه بسیار حائز اهمیت است. این کشورها میتوانند با اقدامات دیپلماتیک خود مانع از فعال شدن این مکانیسم شوند. نکته کلیدی این است که باید در شورای امنیت اختلاف نظر ایجاد شود تا برخی کشورها موافق فعال شدن مکانیسم ماشه باشند و برخی دیگر مخالف آن. در نهایت، این اختلاف نظرها میتواند منجر به تثبیت وضعیت موجود شود.
در حال حاضر نیز مکانیسم ماشه فعال نشده است، اما برخی کشورهای اروپایی به دلایل دیگر همکاریهای خود با ایران را محدود کردهاند. این موضوع ربطی به فعال شدن یا نشدن مکانیسم ماشه ندارد، بلکه ناشی از تصمیمات سیاسی خود این کشورهاست. از طرف دیگر، برخی کشورها مانند چین و روسیه همچنان با ایران همکاری میکنند. اگر مکانیسم ماشه فعال شود، در عمل تغییر چندانی در وضعیت کنونی ایجاد نخواهد شد، چرا که برخی کشورها همانند امروز همکاری نخواهند کرد و برخی دیگر به روابط خود ادامه خواهند داد. بنابراین مهمترین مسئله ایجاد یک اختلاف نظر رسمی در شورای امنیت است تا تکلیف این مکانیسم مشخص شود.
حکمران : با تعلیق همکاریهایمان و محدود شدن دسترسی دیگران، چه نتایجی در پی خواهد داشت؟
بیشک ما در این جنگ و درگیریها آسیبهای زیادی متحمل شدهایم، بهویژه از دست دادن هموطنان عزیزمان، سرداران و دانشمندان گرانقدر. اما شاید این شرایط بتواند به نقطه عطفی برای صنعت هستهای کشور تبدیل شود. دیگر اطلاعات کامل این صنعت در اختیار دیگران نیست و دانشمندان ما نیز ممکن است کمتر در معرض خطر باشند. حتی از نظر امنیت سایتهای هستهای، احتمال آسیبپذیری آنها کاهش یافته است.
وقتی شوکی به کشور وارد میشود و جامعه غافلگیر میشود، نتیجه باید چه باشد؟ بیداری از خواب غفلت. این شوک میتواند عاملی برای هوشیاری باشد. ما پیش از این نیز هشدار داده بودیم که حتی در حین مذاکرات نیز امکان حمله به ایران وجود دارد. در دور چهارم مذاکرات، تأکید کردیم که آمریکا ممکن است در همان روز مذاکره به ایران حمله کند. این هشدارها ماهها پیش داده شد، اما برخی توجهی نکردند و به جای گوشدادن به تحلیلهای واقعبینانه، حرفهای ترامپ را باور کردند. او گفت: «یا با من مذاکره میکنید یا جنگ میشود.» این یک عملیات فریب بود تا تصور شود اگر مذاکره صورت گیرد، جنگی در کار نخواهد بود.
حکمران: در وسط مذاکرات حمله صورت گرفت. این یک تجربه تلخ بود .حال سوال اصلی این است که آیا با توانمندیهای متعارف میتوانیم بازدارندگی لازم را برای کشور ایجاد کنیم؟
ما در این کشور با جمعیتی نزدیک به نود میلیون نفر زندگی میکنیم. مردم چشم به مسئولان دوختهاند تا از حقوقشان دفاع کنند. بله سوال اساسی برخی از افراد این است که آیا با سلاحهای متعارف میتوانیم بازدارندگی لازم را ایجاد کنیم؟ پاسخ به این پرسش نیاز به تحلیل کارشناسان نظامی دارد، چرا که طرف مقابل در زمینه تسلیحات از ما پیشرفتهتر است. این واقعیت، شرایط را برای ما بسیار دشوار میکند.
حکمران: آیا باید دکترین هستهای کشور را تغییر داد؟ وقتی نتوانیم با سلاحهای متعارف از جمعیت نود میلیونی خود محافظت کنیم، چه راهکارهای دیگری وجود دارد؟ امروز ما به وضوح میبینیم که آمریکا و اسرائیل توانایی انجام نسلکشی را دارند. آمارها نشان میدهد روزانه بیست و هشت کودک کشته میشوند. در میان هزاران قربانی، تعداد کودکان قابل توجه است. این واقعیت نشان میدهد طرف مقابل چه ظرفیتهای مخربی در اختیار دارد.
متأسفانه برخی هنوز در توهم قوانین بینالمللی به سر میبرند. وقتی مسئولی در مصاحبه با شبکههای خارجی میگوید «حمله آمریکا نقض قوانین بینالملل بود»، باید پرسید آیا آمریکا اصلاً به قوانین بینالمللی پایبند است؟ آنها مشغول نسلکشی هستند، ماههاست مسئولیتهای بینالمللی را نقض میکنند، اما باز هم برخی این واقعیتها را درک نکردهاند.
حکمران: امیرالمومنین (ع) در حدیثی فرمودهاند کسی که در هنگام یاری رهبرش به خواب رود، با لگد دشمن بیدار میشود. به نظر میرسد این شوک و خواب غفلتی که اشاره کردید، واقعاً به کشور وارد شده است. بدون تعارف، برخی واقعاً در این خواب غفلت بودند؛ در حالی که رهبری به صراحت هشدار داده بودند که این مسیر غیرعاقلانه است، اما باز هم همان راه را رفتند.
رهبری سالهاست تأکید دارند که خواستههای آمریکا حد و مرزی ندارد. اگر در حوزه هستهای امتیاز دهید، بهانه موشک را میآورند، بعد حقوق بشر و بهانههای دیگر. ایشان همواره تأکید کردهاند که هدف اصلی آمریکا، خود ایران و نظام جمهوری اسلامی است. اما متأسفانه عدهای این را باور نکردند. برخی مثل آقای روحانی تصور میکردند با دادن امتیاز در حوزه هستهای، میتوان به توافق رسید، غافل از اینکه بلافاصله بهانههای جدید مطرح میشد. حتی پس از برجام، در پیام نوروزی صحبت از «برجام دو» و «برجام سه» شد، که نشان میداد آنها قصد دارند در تمام حوزهها امتیاز بگیرند.
آمریکاییها به هیچ وجه قصد ندارند به یک روحانی اجازه حکومت دهند. این را رهبری بارها گفتهاند، اما برخی باور نکردند و تا امروز هم نمیکنند. تحلیلهای غلط باعث غفلت کشور شد. وقتی رهبری فرمودند این رفتار «نه هوشمندانه است و نه شرافتمندانه»، برخی باز هم هیاهو کردند. اخیراً هم شاهد بودیم که همان حرفهای تکراری را زدند. به نظر میرسد حتی با لگد دشمن هم بیدار نشدهاند و خود را به خواب زدهاند.
طرف مقابل دقیقاً این وضعیت را رصد میکند. وقتی میبینند همان حرفهای قبلی تکرار میشود، نتیجه میگیرند که محاسباتشان درست بوده است. اگر محاسباتشان برای حمله اول درست بود، چه دلیلی دارد برای حمله دوم محاسبه نکنند؟ ما باید این محاسبات را اصلاح کنیم. حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، توجه به بخش دوم پیام ویدئویی اخیر رهبری است. در آن پیام، علاوه بر تبریک، اسنادی از سخنان ترامپ ارائه شد که صراحتاً گفته بود: “ایران باید کاملاً تسلیم شود.” این همان حرفی است که سالهاست رهبری هشدار میدهند.
متأسفانه برخی هنوز درگیر مفاهیمی مثل «تغییر رفتار» هستند، در حالی که رهبری بارها تأکید کردهاند که آمریکا به دنبال «تغییر نظام» است. مشکل اصلی ما در دو حوزه است: اول اینکه باور کردن حرفهای ترامپ درباره مذاکرات و تصور اینکه در حین مذاکرات حملهای صورت نمیگیرد و دوم هم عدم درک صحیح از روابط پشت پرده آمریکا و رژیم صهیونیستی که حالا مشخص شده یک نمایش از پیش برنامهریزی شده بوده است اینها نشان میدهد که در تحلیلهایمان دچار اشتباه شدهایم و نیاز به بازنگری جدی داریم.
حکمران: برخی معتقدند با توجه به اینکه طرف مقابل از میزان دقیق آسیبهای وارد شده به صنعت هستهای ایران اطلاع دقیقی ندارد، و با توجه به اظهارات ترامپ مبنی بر اینکه مواد غنی شده و سانتریفوژها نابود شدهاند و دیگر نیازی به پیگیری نیست، این سوال مطرح میشود که موضعگیری صحیح نظام در این شرایط چه باید باشد؟ آیا باید ابهام را حفظ کنیم یا صراحتاً اعلام نماییم که آسیب دیدهایم؟
به نظر میرسد تحلیل آقای دکتر عراقچی در این زمینه منطقی است که پذیرفت ما واقعاً آسیب دیدهایم. از طرفی ترامپ و نتانیاهو برای توجیه اقدامات خود و پوشش دادن به شکستهایشان، ادعای نابودی کامل برنامه هستهای ایران را مطرح میکنند. این در حالی است که آقای گروسی، مدیر کل آژانس، معتقد است برنامه هستهای ایران تنها چند ماه عقب افتاده و به کلی نابود نشده است.
در این شرایط پیچیده، چند نکته اساسی وجود دارد؛ اولا طرف مقابل برای حفظ وجهه خود مجبور به بزرگنمایی نتایج عملیات است، ثانیا باید بین حفظ ابهام (برای جلوگیری از تحریک بیشتر دشمن) و اعلام واقعیت (برای حفظ اعتبار نظام) تعادل برقرار کنیم و ثالثا اینکه گفته میشود پرونده همکاری با آژانس و برنامه هستهای به ادعای آنها بسته شده، اما در واقعیت اینگونه نیست
حکمران: راهکار مناسب چیست؟
شاید بهترین اقدام، بازگشت به مواضع پنج شش سال گذشته باشد که هم صراحت داشت و هم قاطعیت. باید هوشمندانه عمل کنیم؛ هم واقعیت آسیبها را بپذیریم، هم اجازه ندهیم دشمن از این شرایط سوءاستفاده کند. مهمتر از همه، باید برنامهای منسجم برای جبران این آسیبها و تقویت بازدارندگی داشته باشیم.
حکمران: پس از این تهاجم تحمیلی آمریکا و رژیم صهیونیستی که به حق میتوان آن را جنگی تمام عیار خواند اکنون با جنگ دیگری مواجهیم: جنگ روایتها. از یک سو ترامپ و رژیم صهیونیستی ادعای پیروزی میکنند و از سوی دیگر ما نیز از پیروزی سخن میگوییم. اما این پیروزی ایران در کجاست؟
واقعیت این است که از دست دادن سی فرمانده ارشد نظامی و ده یازده دانشمند هستهای را نمیتوان پیروزی نامید. خسارات وارد شده به کشور سنگین بوده است. اما زمانی که از پیروزی سخن میگوییم، به این معناست که طرف مقابل به اهدافش نرسیده است. هدف آنها اثبات ناتوانی نظام اسلامی، انجام کودتا، سقوط جمهوری اسلامی و تجزیه ایران بود. نه تنها به این اهداف نرسیدند، بلکه انسجام داخلی بیشتری نیز ایجاد شد. این یعنی شکست دشمن. جمهوری اسلامی از خواب غفلت بیدار شده و توانمندیهای خود را بازمییابد. تبریک ما به این پیروزی از آن روست که دشمن ناکام ماند. هرچند این ضربهها هزینههایی برای کشور داشت، اما بیداری و هوشیاری ارزشمندی نیز ایجاد کرد. به نظر من در تحلیل این رویداد باید به سه اشتباه محاسباتی دشمن اشاره کرد، اول در محاسبه زمان بازگشت به کارکرد نظامی کشور. آنها تصور میکردند ماهها طول میکشد، اما نظام ما در کمتر از چند ساعت توانست عملکرد خود را بازیابی کند. این موضوع حتی مورد تحسین کارشناسان نظامی جهان قرار گرفته است. دوم در محاسبه تغییر حکومت. نه تنها تغییری رخ نداد، بلکه انسجام داخلی تقویت شد. سوم در برآورد توان موشکی ایران. تکنولوژی موشکی ایران قویتر از تصور آنها بود. توانایی ما در اصابت دقیق موشکها، برتری فناوری ایرانی را ثابت کرد.
اکنون دشمن در حال بررسی اشتباهات و طراحی نقشههای جدید است. ما باید از این تجربیات درس بگیریم. متأسفانه برخی مسئولان هنوز عمق فاجعه را درک نکردهاند. در حالی که رهبری سالهاست هشدار دادهاند، برخی هنوز به حرفهای تکراری بسنده میکنند. نظام اطلاعاتی و نظامی ما قطعاً درسهای ارزشمندی از این حوادث گرفتهاند. اما در میان سیاسیون و نخبگان سیاست خارجی، هنوز آن تحول لازم را مشاهده نمیکنم. این نگرانکننده است، چرا که نشان میدهد تحلیلهای دشمن تا حدی درست بوده است. تکرار اشتباهات گذشته و اصرار بر تحلیلهای نادرست، تنها ما را در معرض حملات بعدی قرار خواهد داد. وقت آن است که بیدار شویم و با هوشیاری کامل به میدان آینده قدم بگذاریم.
منبع: حکمران- شماره ۷