مهمترین تصویری که در یک سال اخیر در ذهن بسیاری از فعالان و نخبگان دغدغهمند جامعه ایران دچار تحول بنیادین شده است، تصویر «حزب» است. این تصویر، دیگر صرفاً یادآور ساختارهای سیاسی مرسوم یا نهادهای دولتی نیست؛ بلکه به مثابه یک ساختار ارگانیک، در کانون توجه قرار گرفته است. حزب، تعریفی فراتر از یک تشکل صرف دارد؛ این ساختار، نخبگان جامعه را در مقام اثرگذاری مؤثر بر سیاستگذاری و حکمرانی قرار میدهد و اگر این نخبگان عرضه اجرایی و کارآمدی از خود نشان دهند، ساختار حزب، سکوی پرتابی به سمت کرسیهای اجرایی خواهد بود. این ساختار، با توجه به الزامات پیچیده حکمرانی نوین، میتواند کارکردی حیاتی و جدید برای ایران امروز فراهم آورد.
در دوران گذار، که تعاریف سنتی قدرت و مشروعیت در حال تغییر است، نیاز به نهادهایی که بتوانند فاصله بین اندیشه و عمل را پر کنند، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. حزب، نه صرفاً محفلی برای کسب رأی، بلکه موتور محرک یک تمدن فکری-سیاسی است که قابلیت بازتولید خود را در برابر تغییرات محیطی دارد. بدون این ساختار پایدار، هرگونه تلاش برای تغییر یا اصلاح، شبیه تلاش برای ساختن دیوار با آجر بدون ملات خواهد بود؛ سازهای که در برابر اولین فشارهای بیرونی فرو میریزد. طی دو دهه اخیر، شاهد ظهور و فعالیت فکری، فرهنگی، حل مساله و اندیشگاهی در میان جوانان دغدغهمند بودهایم. گروهها و جریانات متعددی، مطالعات عمیقی انجام دادهاند و به بلوغ نظری رسیدهاند. این جوانان و نخبگان، چه در داخل مرزهای رسمی و چه در محیطهای غیررسمی، بر روی مسائل اساسی کشور مانند اقتصاد، حکمرانی، روابط بینالملل و عدالت اجتماعی کار کردهاند. آنها تحلیلهایی پیچیده و راهحلهایی مبتنی بر داده و تجربه ارائه دادهاند که فراتر از شعارهای ساده انتخاباتی است. اکنون، زمان آن رسیده است که این بلوغ فکری، به یک ساختار منسجم و علنی به نام «حزب» تبدیل شود. فقدان این ساختار، یک زنگ خطر جدی است؛ زیرا بدون آن، این تشکلهای ارزشمند و اندیشههای پخته، به فضای غیررسمی و پستوهای حکمرانی هدایت میشوند.
شکاف ساختاری پیامدهایی دارد از جمله
- فرسایش اندیشه در فضای بسته: در فضاهای غیررسمی، اندیشهها در معرض نقد ساختارمند و چالشهای مستمر بیرونی قرار نمیگیرند. این امر باعث میشود که ایده، به جای تبدیل شدن به یک راهکار عملی، تبدیل به یک گفتمان بسته شود.
- بلعیده شدن توسط قدرت و ثروت: در فضای غیررسمی، نیروی نخبگان به سرعت توسط نهادهای قدرت و ثروت، که لزوماً برآمده از مشروعیت فکری و مردمی نیستند، بلعیده شده و اثرگذاری خود را از دست میدهند. این نخبگان، به جای تأثیرگذاری بر سیاستگذاری کلان، تبدیل به مشاوران موردی یا نیروی اجرایی پروژههای کوتاهمدت میشوند که هدف نهایی آنها، حفظ وضعیت موجود یا منافع خاص است.
- عدم توانایی در تولید نیروی انسانی: حزب، ساختاری است که قابلیت نیروسازی و آموزش مدیران در سطوح مختلف را دارد. فقدان حزب به معنای وابستگی همیشگی به چهرههای خاص است که پس از رفتن آنها، خلأ مدیریتی بزرگی ایجاد میشود.
نیاز به ایجاد احزاب منسجم، به ویژه برای جریان حزباللهی و انقلابی از دوران دولت شهید رئیسی (رحمه الله علیه) به تدریج قابل مشاهده بود. در آن دوران، کمبود یک سازوکار منسجم برای هماهنگی و پشتیبانی فکری دولت از درون بدنه سیاسی، آشکار شد. اما این نیاز، با شهادت ایشان و ورود کاندیداهای موسوم به جبهه اصلاحات و اصولگرایی به عرصه انتخابات، به یک فوریت استراتژیک تبدیل شد. این تجربه نشان داد که ائتلافهای انتخاباتی مبتنی بر «جبهه» یا «ائتلاف موقت»، فاقد عمق استراتژیک و ثبات لازم برای ادامه مسیر حکمرانی هستند. ائتلافهای انتخاباتی جبههها بر محوریت فرد یا منافع کوتاهمدت شکل میگیرند. هدف اصلی آنها صرفاً پیروزی در یک رقابت است. اما حزب، یک تشکل ارگانیک، یکپارچه و هماهنگ از صاحبان فکر در حوزه حکمرانی است. این تشکلیافتگی، هدف نهاییاش نه کسب قدرت برای خود، بلکه ایجاد یک کانال ارتباطی مستقیم و مؤثر میان ایده و بدنه جامعه است. هدف، رواج عمومی یک فکر و تبدیل آن به خواست مردم است تا در نهایت، حاکمان و سیاستگذاران، در مقام پاسخگویی، ناگزیر به اجرای آن ایدهها شوند. حزب باید بستری فراهم کند تا ایدههای پیچیده سیاستگذاری، از سطح نخبگان خارج شده و از طریق یک فرآیند روشمند آموزش، تبلیغ و بسیج عمومی، تبدیل به یک «مطالبه اجتماعی عام» شوند. حزب باید دارای یک منشور فکری باشد که فراتر از سلیقههای شخصی، بر اساس اصول پذیرفتهشده در حوزه اندیشه تنظیم شده باشد. این منشور، باید در برابر تمام مسائل متکثر و گسترده حکمرانی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و فرهنگی، موضع شفاف و راهکار عملی ارائه دهد.
مسئله «حزب تمدن نوین اسلامی»، اساساً فرآیند کانالکشی ایده به سوی ذهنها و دیدگان مردم است. ما باید برای رویاهای آینده ایران، یک امر سیاسی تعریف کنیم. این امر سیاسی، چیزی نیست جز ایده ما و تصویر روشنی که ما از آینده میسازیم؛ این تصویر باید ملموس، قابل دفاع و متعهد به منافع بلندمدت عمومی باشد.
حکمران- شماره ۱۰